http://wwwkhomeinathar.ParsiBlog.com | ||
خواهرم قدر بدان چادرت ارثیه زهرا بود یادگاری که سر زینب بود و همه پدر و هر دو برادر همه حساس به آن چادر خاکی بودند تا علی ضربت خورد گفت زینب گل بابا علی و آل علی به فدای تو این چادر تو نگذاری که بیافتد به زمین تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر گفت خواهر به همان لحظه مادر که زمین خورد قسم چادر از دست نده و گمانم که حسین وسط معرکه کرب و بلا یک نگاهش به سوی لشکر دشمن و نگاهی دگرش سمت همین چادر زینب بوده هر نگاهی که به خواهر می کرد چادرش را می دید فکرو ذکرش و خیالش همه راحت می شد به گمانم وسط آن گودال نگران حرم و چادر زینب بوده همه خون ها به فدای تو و آن چادر تو زینبم تو حواست باشد اینک اما امروز.... خواهرم از همان روز نخست سنبل غیرت ما چادر مشکین بوده لین همه خون جگرها این همه نیزه و سرها همه رفتند که تو بشوی چادری و زهرایی وارث چادر زینب نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی؟؟؟؟؟!!!!! [ یادداشت ثابت - یکشنبه 93/12/11 ] [ 10:26 عصر ] [ اطهر 6 ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |